دخیل

  • خانه 
  • تماس  
  • اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    کد دعای فرج آقا امام زمان ( عج )
  • ورود 

رباب هم قافیه با آب است

09 مرداد 1394 توسط دخیل

با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید
رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند
حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود
هدف های روشنی داشت

تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت
شش ماه علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد
می رود بر می گردد
می رود…
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند
رباب می رسد از راه
با نگاه
بایک جملهء کوتاه
آقا خودتان که سالمید انشاالله…

 2 نظر

چوب خط

09 مرداد 1394 توسط دخیل

جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو؛

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو؛

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد؛

دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

 نظر دهید »

عطر پر رنگ چایی روضه

07 مرداد 1394 توسط دخیل

خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود

پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را

روضه خوان محله می آمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته

“ای شه تشنه لب سلام علیک”
ای شه تشنه لب…چه آوازی
زیر و بم های گوشه ء دشتی
شعرهای وصال شیرازی

می نشستیم گوشهء مجلس
با همان شور و اشتیاقی که…
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -

یک طرف جملهء"خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه می گردد
دور تا دور این اتاق انگار

گوشه گوشه چه محشری برپاست
توی این خانهء چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه می زند کتری

عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانهء اورا
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را

تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگا رنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ

هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبهء آخر
روضهء میرزا گریز نداشت

پیرزن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام و علیک گفت و سپس
روضهء قتلگاه اورا کشت

 

تاهمیشه نمی برم از یاد
روضهء آن سپید گیسو را
سالیانی است آرزو دارم
کربلای نرفتهء او را

 1 نظر

گوشه ي خانه دختری تنها،دارد اَمن یجیب می خواند

07 مرداد 1392 توسط دخیل



باز امشب منادی کوفه،از امامی غریب می خواند

گوشه ي خانه دختری تنها،دارد اَمن یجیب می خواند


مثل اینکه دوباره مثل قدیم،چشم اَز خون دل تری دارد

این پرستار نازنین گویا،باز بیمار بستری دارد


چادر پُر غبار مادر را،سرسجاده برسرش کرده

بین سر درد امشب بابا،یاد سر درد مادرش کرده


آه در آه ،چشمه در چشمه،متعجب زبان گرفته!پدر

خار درچشم، اُستخوان به گلو،درگلوم اُستخوان گرفته پدر


آه بابا به چهره ات اصلاً،زخم ودرد و وَرم نمی آید

چه کنم من شکاف زخم سرت،هرچه کردم به هم نمی آید


باز سر درد داری وحالا،علت درد پیکرم شده ای

ماه «اَبرو شکسته» باباجان،چه قَدَر شکل مادرم شده ای


سرخ شد باز اَز سر این زخم،جامه تازه تنت بابا

مو به مو هم به مادرم رفته،نحوه راه رفتنت بابا


پاشو اَز جا کرامت کوفه،آنکه خرما به دوش می بردی

زود در شهر کوفه می پیچد،که شما بازهم زمین خوردی


دیشب اَز داغ تا سحر بابا،خواب دیدم وَگریه ها کردم

اَز همان بُغچه ای که مادر داد،کَفنی باز دست وپا کردم


کاملاً در نگاه تو دیدم،مثل اینکه مسافری این بار

گر شما می روی برو اما،بهر ما فکر معجری بردار


کودکانی که نانشان دادی،روزگاری بزرگ می گردند

می نویسند نامه اَما بعد،بی وفا مثل گرگ می گردند


یا زمین دار گشته و آن روز،همه افراد خیزران کارند

یا که آهنگری شده آن جا،تیرهای سه شعبه می آرند


وای اَز مردمان بی احساس،دردهای بدون اندازه

وای اَز آن سوارکاران و،نعل اسبی که می شود تازه


وای اَز دست های نامَحرم،آتش ودود وچادر و دامان

وای اَز کوچه ی یهودی ها،سنگ باران قاری قرآن …


علی زمانیان

 5 نظر

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند

05 مرداد 1392 توسط دخیل

 

اصلا حسین جنس غمش فرق میکند

این راه عشق پیچ و خمش فرق میکند



اینجا گدا همیشه طلب کار میشود

ابنجا که آمدی کرمش فرق میکند



صدمرده زنده میشود از ذکر یا حسین

عیسی ی خانواده دمش فرق میکند



تنها نه اینکه جنس غمش،جنس ماتمش

حتی سیاهی علمش فرق میکند



با پای نیزه روی زمین راه میرود

خورشید کاروان قدمش فرق میکند



من از حسین منی پیغمبر خدا

فهمیده ام حسین همه اش فرق میکند



شاعر : علی زمانیان

 3 نظر

دخیل

موضوعات

  • همه
  • **پوستر
    • شهدا
    • نماز
    • اخلاقی
    • درس زندگی
    • امام خامنه ای مد ظله العالی
    • مهدویت
  • **منطق مظفر
    • حجت
      • روابط قضایا
        • عکس
  • **بدون موضوع
  • **شعر
    • امام حسین علیه السلام
    • امام حسن علیه السلام
    • امیرالمومنین علیه السلام
  • **حکمت
  • **ادیان
  • طلبه نوشت

جستجو

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آمار

  • امروز: 5
  • دیروز: 87
  • 7 روز قبل: 112
  • 1 ماه قبل: 416
  • کل بازدیدها: 14502
  • تماس