پدرم زیارت عاشورا خوب میپخت
قرار بود زیارت عاشورای سحر را من بپزم؛ رفتم و مواد اولیه را آوردم
پیمانه های من حبیب است و عباس و زینب؛ همه را پدرم برایم ساخته بود از جنس معرفت و اشک
مواد اولیه: یک حبیب، معرفت؛ به همان اندازه ارادت؛ یک عباس، برائت؛ یک زینب، شُکر و یک جو، غیرت؛ به اضافه الفاظ و عبارات.
اول باید معرفت و ارادت را اضافه کنم؛ میروم سلام ها را بیاورم که ذهنم سُر می خورد و می افتم جلوی پای سه ساله امام حسین علیه السلام؛ دستم را می گیرد و کمکم میکند تا سلام ها را اضافه کنم.
نمیدانید از همان اول چه بوی آه و ناله ای بلند می شود. شما هم امتحان کنید خیلی بهتر میشود.
کمی از معرفت و ارادت را که اضافه کردم، نوبتِ برائت می شود؛ باید اول، از کمی لعن شروع کنم.
مادرم می گوید: برائت هم مثل ارادت مهم است؛ ابوسفیان و معاویه و شمر بِرَند هستند باید حواست باشد تاریخ مصرفشان مال 1400 سال پیش نباشد.
می خواهم الفاظ را چند برابر کنم که مادرم نمی گذارد و می گوید باید طبق دستور، اضافه کنی وگرنه آنطور که باید نمی شود اما هر چقدر که می خواهی می توانی معرفتش را اضافه کنی.
بعضی ها زیارت عاشورا را بدون غیرت بار می گذارند؛ یکی نیست بگوید آخر مسلمان، مگر زیارت عاشورا هم بدون غیرت می شود؛ همان یک جو غیرت را که میریزی، کار خودش را میکند.
تا میخوری طعم شهادت را زیر زبانت حس می کنی.
غیرت را هرجا اضافه کنی کردی اما اگر غیرت تان کم است بگذارید «و هذا یوم فرحت…» اضافه کنید تا زیارتتان از دست نرود.
همه چیز را که ریختیم نوبت اضافه کردنِ شُکر است.
مادرم می گوید اگر می خواهی عطر سیبش بلند شود باید یک زینب، شُکر بریزی؛ راست می گوید زیارت عاشوراهای من بوی سیب نمی دهند.
هر وقت که زیارت عاشورا درست میکنیم یک کاسه اش را هم می فرستیم برای پدرم در دیار باقی؛
مادرم میگوید پدرت زیارت عاشورا خوب میپخت.
#طلبه_نوشت
#دست_نوشته
#تولیدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#کوتاه_نوشت
#سحرهای_رمضان
#دلنوشته
#زیارت_عاشورا
#تفسیر
#سند_2030
#شهادت